امروز ساعت دو بعد از ظهر از خواب بیدار شدم، وقتی هم بیدار شدم خوابی که قبلش دیده بودم یادم بود، خواب دیدم از پرواز جا موندم و شروع کردم به گریه کردن ولی گریه ام جوری بود که نمیتونستم نفس بکشم، به جز اون، مامان اینا گفتن این اداهای لوست رو بذار کنار و کارات رو انجام بده، منم شروع کردم نفس عمیق کشیدم که هم اکسیژن بهم برسه هم بتونم فکر کنم و هم بتونم در حین یه گریه‌ی معمولی تر به کارام برسم. بیدار که شدم خیلی دلم برای خودم سوخت که هنوز ترس اون یه هفته ای که

دلم خواست یه لیست خیلی خوب داشته باشم برای خودم و کتابایی که قبل مردنم باید بخونم رو بنویسم و بعد با عشق تیک بزنمشون. سخت نمیگیرم به خودم برای تعدادش ولی از 100 نباید بیشتر بشه چون اونجوری گشادی میکنم نمیخونم.

1- شاهنامه

2- آنا کارنینا

3- سووشون

4- سینوهه

5- هزار و یک شب   

6- جهان در پوست گردو

7- سینگولاریتی(تکینگی) نزدیک است

 


دیشبم اینطوری گذشت که، بابا گفت بیا پیش ما و یه دوری بزن و یه کاری کن. منم گفتم دارم به حرف شما گوش می‌دم که گفتید اگر کمک کردن تو کارهای خونه و دیدن یاس که هیچ کاری نمی‌کنه اذیتت می‌کنه، تو هم هیچ کاری نکن. و تمام دیشبم به این گذشت که داشتم به خودم می‌گفتم اشکالی نداره و بابت این رفتارت ناراحت نباش. تمام دیروز یاس و بابا بهم گفتن به دکتر پیام بده و بپرس چکار کنم وقتی زیاد می‌خوابم. هفته‌ای یک بار هم میگن به دکتر پیام بده بگو می‌خوام ‌های خوابم رو قطع

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش های همگانی فروشگاه مرکزی , نمایندگی محصولات اخوان | اخوان جم گروه علمی آموزشی آزمون آنلاین دانلود رایگان فیلم و سریال / HaniDL رفع توقیف قانونی و سریع خودروهای لیزینگی 09366334041 حکایت فروشگاه اینترنتی ایمن شاپ متنوع ترین فروشگاه ایرانیان بهترین سایت